علی اسفندیاری،
مردی که بعدها به «نیما یوشیج» معروف شد، در بیستویکم آبانماه سال ۱۲۷۶
مصادف با ۱۱ نوامبر ۱۸۹۷ در یکی از مناطق کوه البرز در منطقهای بهنام
یوش، از توابع نور مازندران، دیده به جهان گشود.
او ۶۲ سال زندگی کرد و
اگرچه سراسر عمرش در سایهی مرگ مدام و سختی سپری شد؛ اما توانست معیارهای
هزارسالهی شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی مینمود، با شعرها
و رایهای محکم و مستدلش، تحول بخشد.
. در همان دهکده که متولد شد، خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفت”.
نیما
۱۱ ساله بوده که به تهران کوچ میکند و روبهروی مسجد شاه که یکی از مراکز
فعالیت مشروطهخواهان بوده است؛ در خانهای استیجاری، مجاور مدرسهی
دارالشفاء مسکن میگزیند. او ابتدا به دبستان «حیات جاوید» میرود و پس از
چندی، به یک مدرسهی کاتولیک که آن وقت در تهران به مدرسهی «سنلویی»
شهرت داشته، فرستاده میشود بعدها در مدرسه، مراقبت و تشویق یک معلم
خوشرفتار که «نظام وفا» ـ شاعر بنام امروز ـ باشد، او را به شعر گفتن می
اندازد. و نظام وفا استادی است که نیما، شعر بلند «افسانه» که بهقولی،
سنگ بنای شعر نو در زبان فارسی است را به او تقدیم کرده است.
او نخستین شعرش را
در ۲۳ سالگی مینویسد؛ یعنی همان مثنوی بلند «قصهی رنگ پریده» که خودش
آنرا یک اثر بچگانه معرفی کرده است. نیما در سال ۱۲۹۸ به استخدام وزارت
مالیه درمیآید و دو سال بعد، با گرایش به مبارزهی مسلحانه علیه حکومت
قاجار و اقدام به تهیهی اسلحه میکند. در همین سالهاست که میخواهد به
نهضت مبارزان جنگلی بپیوندد؛ اما بعدا منصرف میشود.
نیما در دی ماه
۱۳۰۱ «افسانه» را میسراید و بخشهایی از آن را در مجلهی قرن بیستم به
سردبیری «میرزاده عشقی» به چاپ میرساند. در ۱۳۰۵ با عالیه جهانگیری ـ
خواهرزادهی جهانگیرخان صوراسرافیل ـ ازدواج میکند. در سال ۱۳۱۷ به عضویت
در هیات تحریریهی مجلهی موسیقی درمیآید و در کنار «صادق هدایت»،
«عبدالحسین نوشین» و «محمدضیاء هشترودی»، به کار مطبوعاتی میپردازد و دو
شعر «غراب» و «ققنوس» و مقالهی بلند «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان»
را به چاپ میرساند. در سال ۱۳۲۱ فرزندش شراگیم بهدنیا میآید ـ که بعد
از فوت او، با کمک برخی دوستان پدر، به گردآوری و چاپ برخی شعرهایش اقدام
کرد.
نوشتههای نیما
یوشیج را میتوان در چند بخش مورد بررسی قرار داد: ابتدا شعرهای نیما؛ بخش
دیگر، مقالههای متعددی است که او در زمان همکاری با نشریههای آن دوران
مینوشته و در آنها به چاپ میرسانده است؛ بخش دیگر، نامههایی است که از
نیما باقی مانده است. این نامهها اغلب، برای دوستان و همفکران نوشته
میشده است و در برخی از آنها به نقد وضع اجتماعی و تحلیل شعر زمان خود
میپرداخته است؛ ازجمله در نامههایی که به استادش «نظام وفا» مینوشته
است.
آثار خود نیما عبارتند از: «تعریف و تبصره و یادداشتهای دیگر» ،
«حرفهای همسایه» ، «حکایات و خانوادهی سرباز» ، «شعر من» ، «مانلی و
خانهی سریویلی» ،«فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ» ، «قلمانداز» ، «کندوهای
شکسته» (شامل پنج قصهی کوتاه)، «نامههای عاشقانه» و غیره.
و عاقبت در اواخر
عمر این شاعر بزرگ، درحالیکه به علت سرمای شدید یوش، به ذاتالریه مبتلا
شده بود و برای معالجه به تهران آمد؛ معالجات تاثیری نداد و در تاریخ ۱۳
دیماه ۱۳۳۸، نیما یوشیج، آغازکنندهی راهی نو در شعر فارسی، برای همیشه
خاموش شد. او را در تهران دفن کردند؛ تا اینکه در سال ۱۳۷۲ طبق وصیتش،
پیکرش را به یوش برده و در حیاط خانه محل تولدش به خاک سپردند.
نیما علاوه بر
شکستن برخی قوالب و قواعد، در زبان قالبهای شعری تاثیر فراوانی داشت؛ او
در قالب غزل ـ بهعنوان یکی از قالبهای سنتی ـ نیز تاثیر گذار بوده؛ به
طوری که عدهای معتقدند غزل بعد از نیما شکل دیگری گرفت و به گونهای
کاملتر راه خویش را پیمود.
سیداکبر میرجعفری،
شاعر غزلسرای دیگر، بیشترین تاثیر نیما را بر جریان کلی شعر، در بخش محتوا
دانسته و میگوید: «شعر نو» راههای جدیدی را پیش روی شاعران معاصر گشود.
درواقع با تولد این قالب، سیل عظیمی از فضاها و مضامینی که تا کنون
استفاده نمیشد، به دنیای ادبیات هجوم آورد. درواقع باید بگوییم نوع نگاه
نیما به شعر بر کل جریان شعر تاثیر نهاد. در این نگاه همه اشیایی که در
اطراف شاعرند جواز ورود به شعر را دارند. تفاوت عمده شعر نیما و طرفداران
او با گذشتگان، درواقع منظری است که این دو گروه از آن به هستی مینگرند.
«نیما یوشیج» به روایت دکتر روژه لسکو
«نیما
یوشیج» برای اروپاییان بویژه فرانسه زبانان چهره ای ناشناخته نیست. علاوه
براینکه ایرانیان برخی از اشعار نیما را به زبان فرانسه ترجمه کردند،
بسیاری از ایرانشناسان فرانسوی نیز دست به ترجمه اشعار او زدند و به نقد
آثارش پرداختند. بزرگانی چون دکتر حسن هنرمندی، روژه لسکو، پروفسور
ماخالسکی، آ.بوسانی و… که در حوزه ادبیات تطبیقی کار می کردند عقیده
داشتند چون نیما با زبان فرانسه آشنابوده، بسیار از شعر فرانسه و از این
طریق از شعر اروپا تأثیر پذیرفته است. از نظر اینان اشعار سمبولیستهایی
چون ورلن، رمبو و بویژه ماگارمه در شکل گیری شعرسپیدنیمایی بی تأثیر نبوده
است.
پروفسور «روژه
لسکو» مترجم برجسته «بوف کور» صادق هدایت، که در فرانسه به عنوان استاد
ایران شناسی در مدرسه زبانهای زنده شرقی، زبان کردی تدریس می کرد، ترجمه
بسیار خوب و کاملی از «افسانه» نیما ارائه کرد و در مقدمه آن به منظور
ستایش از این اثر و نشان دادن ارزش و اهمیت نیما در شعر معاصر فارسی، به
تحلیل زندگی و آثار او پرداخت و نیما را به عنوان بنیانگذار نهضتی نو در
شعر معاصر فارسی معرفی کرد.
دکتر رو»ه در مقدمه ترجمه شع افسانه در مقاله اش م نویسد:
«شعر
آزاد» یکی از دستاوردهای اساسی مکتب سمبولیسم بود که توسط ورلن، رمبو و …
در «عصر روشنگری» بنا نهاده شد و شاعران و نویسندگان بسیاری را با خود
همراه کرد که نیمایوشیج نیز با الهام از ادبیات فرانسه یکی از همراهان این
مکتب ادبی شد.
هدف در شعر آزاد آن است که شاعر به همان نسبت که اصول
خارجی نظم سازی کهن را به دور می افکند هرچه بیشتر میدان را به موسیقی
وکلام واگذارد. در واقع در این سبک ارزش موسیقیایی و آهنگ شعر در درجه اول
اهمیت قرارمی گیرد.
شعر آزاد به دست شاعران سمبولیست فرانسه چهره ای
تازه گرفت و به شعری اطلاق می شد که از همه قواعد شعری کهن برکنار ماند و
مجموعه ای از قطعات آهنگدار نابرابر باشد.
در چنین شعری،
قافیه نه در فواصل معین، بلکه به دلخواه شاعر و طبق نیاز موسیقیایی قطعه
در جاهای مختلف شعر دیده می شود و «شعر سپید» در زبان فرانسه شعری است که
از قید قافیه به کلی آزاد باشد و آهنگ دار بودن به معنای موسیقی درونی
کلام از اجزا جدایی ناپذیر این نوع شعر است. که این تعاریف کاملاً با
ماهیت و سبک اشعار نیما هماهنگی دارد.
در مجموع می توان گفت که:
۱ نیما کوشید تجربه چندنسل از شاعران برجسته فرانسوی را در شعر فارسی بارور سازد.
۲
نیما توانست شعر کهن فارسی را که در شمار پیشروترین شعرهای جهان بود ولی
در چند قرن اخیر کارش به دنباله روی و تکرار رسیده بود را با شعر جهان
پیوند زند و باردیگر جای والای شعر فارسی را در خانواده شعر جهان به آن
بازگرداند.
۳ نیما توانست عقاید متفاوت و گاه متضاد برخی از بزرگان شعر
فرانسه را یکجا در خود جمع کند و از آنها به سود شعر فارسی بهره گیرد. او
عقاید و اصول شعری «مالارمه» که طرفدار عروض و قافیه بود را در کنار نظر
انقلابی «رمبو» که خواستار آزادی کامل شعر بود، قرارداد و با پیوند و
هماهنگی بین آنها «شعر سپید» خود را به ادبیات ایران عرضه کرد.
۴ نیما
از نظر زبانشناسی ذوق شعری ایرانیان را تصحیح کرد و با کاربرد کلمات محلی
دایره پسند ایرانیان را در بهره برداری از زبان رایج و جاری سرزمینش گسترش
داد. او یکی از بزرگان شعر فولکلور ایران شمرده می شود.
۵ نیما جملات و
اصطلاحات متداول فارسی و صنایع ادبی بدیهی و تکراری را کنار نهاد تا از
فرسودگی بیشتر زبان پیشگیری کند و اینچنین زبان شعری کهن فارسی که تنها
استعداد بیان حالات ملایم و شناخته شده عرفانی و احساساتی را داشت،
توانایی بیان هیجانات، دغدغه ها، اضطرابات و بی تابی های انسان مدرن
امروزی را به دست آورد. بدین ترتیب زبان شعری «ایستا و فرسوده» گذشته را
به زبان شعری «پویا و زنده» بدل کرد.
۶ نیما همچون مالارمه ناب ترین
معنی را به کلمات بدوی بخشید. او کلمات جاری را از مفهوم مرسوم و روزمره
آن دور کرد و مانند مالارمه شعر را سخنی کامل و ستایشی نسبت به نیروی
اعجاب انگیز کلمات تعریف کرد.
۷ نیما همچون ورلن تخیل و خیال پردازی را در شعر به اوج خود رساند و شعر را در خدمت تخیل و توهم گرفت نه تفکر و تعقل.
۸ نیما بر «وزن» شعر بسیار تأکید داشت. او وزن را پوششی مناسب برای مفهومات و احساسات شاعر می دانست
:: موضوعات مرتبط:
,
,
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30